یک نفر

یکنفر در هـمین نزدیکــی ها


چــیزی

به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است

خیالـــت راحت باشد

آرام چشمهایت را ببــند


یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است


یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد...


"ممنون از فرشته شب"


ادامه مطلب
[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 3:27 PM ] [ یه دوست ] [ ]

گذشتم

 

مرداب به رود گفت:چه کردی که اینقدر زلالی؟

رود گفت: گذشتم...
 

خداوندا!

پناهم باش و یارم باش...

جهان تاریکی محض است .

میترسم !

کنارم باش!

در تمام روزهای عاشقی که گذشت ،
حتی یک لحظه از آن روزها نیز از یادم نرفت
با اینکه قلبم بارها شکست
اما دلم باز هم به پای تو نشست
به هیچکسی دل نبست
با خودش عهد بست ، که این عشق اول و آخر است ،
همین و بس!
روزهای شیرین زندگی ام با تو
آرامش ، این تنها چیزیست که خواسته ام از تو
صداقت ، این تنها کلامیست که انتظار دارم از تو
حرف از وفاداری نمیزنم ، در عشق بی وفایی معنا ندارد
تو همیشه وفادار بمان
 
و ببین که قلبم جز به عشق تو نفس کشیدن دیگر کاری ندارد
نه عزیزم دیگر هیچ راهی ندارد
اینکه قلبم عاشق تو است و دیگر هیچ سرپناهی جز تو ندارد
اگر روزی بی تو باشم ، میخواهم که دنیا نباشد
اگر قرار باشد زنده باشم ، نمیخواهم هیچکسی جز تو در قلبم باشد
تو چه کردی با دل من
این نیست حال و هوای گذشته های دور من
اینک حس میکنم تویی زندگی من
گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من
یک جمله باقی مانده که ناتمام نماند شعر من
خیلی دوستت دارم عشق من

 

 

 

[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 3:27 PM ] [ یه دوست ] [ ]

بی تو

 

هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..

هنوز هم در ازدحام این همه
بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
 
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..
 
 
 
[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 3:25 PM ] [ یه دوست ] [ ]

بی قرار

 

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
 
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
 
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
 
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
 
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
 
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
 
بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
 
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
 
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
 
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست
[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 3:23 PM ] [ یه دوست ] [ ]

یاد داشته باش

 

یاد داشته باش
 
هر وقت دلتنگ شدی
 
به اسمان نگاه کن
 
کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد
 
و منتظر توست
 
اشکهای تو را پاک می کند
 
و دستهایت را صمیمانه می فشارد
 
تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت
 
به یاد داشته باش
 
هر وقت دلتنگ شدی
 
به اسمان نگاه کن
 
و اگر باور داشته باشی
 
می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند
 
باور کن که با او هرگز تنها نیستی
 
هرگز
 
فقط کافی است
عاشقا نه به اسمان نگاه کنی...

 

[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 3:16 PM ] [ یه دوست ] [ ]

باز

ومن باز دوباره در سیاهی شب گم می شوم و تو را می جویم .

تنها تو رامی جویم...

 

 

 

[ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 3:10 PM ] [ یه دوست ] [ ]

نتوانی ...

 

هرگز به دنبال کسی نباش که بتوانی با آن زندگی کنی

؛به دنبال کسی باش که نتوانی بدون آن زندگی کنی...

[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:23 PM ] [ یه دوست ] [ ]

خاموش شوی ...

 

 

شمع دانی که دم مرگ به پروانه چه گفت؟

گفت ای عاشق دیوانه فراموش شوی

سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد

طولی نکشد تو نیز خاموش شوی

[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:22 PM ] [ یه دوست ] [ ]

هدیه

 

بودنت هدیه ایست برای قلب کوچکم؛آرزوی من شادی قلب دریایی توست...

 

 

[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:22 PM ] [ یه دوست ] [ ]

به یادم باش ...

 

آنگاه که دوست میداری کسی به یادت باشد،

به یاد من باش که همواره به یادت هستم.

(از طرف بهترین دوست تو خدا/سوره بقره،آیه152)

 

 

 

[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:22 PM ] [ یه دوست ] [ ]

بی تو اینجا...

 

 

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست

چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام

ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

 

 

 

قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود

و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!

 

شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست این دل با نگاهی سرد پرپر می شود با
خودم عهد بستم بار دیگر که تورا دیدم ... بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو
را دیدم و گفتم : بی تو میمیرم

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...

گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

 قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

 دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...


 

 

 

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

 

 

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:19 PM ] [ یه دوست ] [ ]

کاش ...

 

 
کاش در دهکده عشق فراوانی بود
 
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
 
کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم
 
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
 
کاش به حرمت دل های مسافر هر شب
 
روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود
 
کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد
 
قرض می داد به ما هر چه پریشانی بود
 
کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم
 
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود
 
مثل حافظ که پر از معجزه و الهام است
 
کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود
 
چه قدر شعر نوشتیم برای باران
 
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود
 
کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
 
دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود
 
کاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد
 
و به یادش همه شب ماه چراغانی بود
 
کاش اسم همه دخترکان اینجا
 
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود
 
کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
 
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود
 
کاش دنیای دل ما شبی از این شب ها
 
غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود
 
دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
 
راز این شعر همین مصرع پایانی بود
 
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:35 PM ] [ یه دوست ] [ ]

نامه تو ...

بار دگر نامه ی تو باز شد
مستی ام از نامه ات آغاز شد
نام خدا زیور آن نامه بود
من چه بگویم که چه هنگامه بود
بوسه زدم سطر به سطر تو را
را
عطر تو  تا که ببویم همه
سطر به سطرش همه دلدادگیست
عطر جوانمردی و آزادگیست
عطر تو در نامه چه ها میکند
غارت جان و دل ما میکند
از غم خود جان مرا کاستی
بار دگر حال مرا خواستی
بی تو چه گویم که مرا حال نیست
 
مرغ دلم بی تو سبکبال نیست
 
هر چه که خواندم دل تو تنگ بود
 
حال من و حال تو همرنگ بود
بی تو از این خانه دل شاد رفت
رفتی و باز آمدن از یاد رفت
هر که سر انگشت به در میزند
جان و دلم بهر تو پر میزند
بی تو مرا روز طلایی نبود
فاجعه بود این که جدایی نبود
چون به نگه نقش تو تصویر شد
اشک من از شوق سرازیر شد
اشک کجا گریه ی باران کجا
باده کجا نامه ی یاران کجا
بر سر هر واژه که کاوش کند
عطر تو از نامه تراوش کند
عکس تو و نامه ی تو دیدنیست
بوسه ز نقش لب تو چیدنیست
هر چه نوشتی همه بوی تو داشت
بر دل من مژده ز سوی تو داشت
هر سخنت چون سخن یوسف است
بوی خوش پیرهن یوسف است
من ز غمت خسته ی کنعانی ام
بی تو گرفتار پریشانی ام
مهر تو چون باد بهاری بود
در دل من مهر تو جاری بود
نامه به من عشق سفر می دهد
از سر کوی تو گذر میدهد
نامه ی تو باده ی مرد افکنست
هر سخنت آفت هوش منست
جان و دلم مست جنون می شود
تشنگی ام بر تو فزون میشود
نامه ی تو گر چه خوش و دلکشست
در دل هر واژه گل آتشست
حرف به حرف تو به هرنامه یی
خواندم و دیدم که چه هنگامه یی
نامه ی تو قاصد دنیای عشق
بر دلم آموخت الفبای عشق
هر الفش قد مرا راست کرد
با دل من هر چه دلش خواست کرد
از لب تو بوسه گرفتم بسی
نامه نبوسیده به جز من کسی
نوشتی دل من پر گرفت
آتش عشق تو به دل در گرفت
دال تو بر دل غم دوری نهاد
صاد تو دل را به صبوری نهاد
سین تو سرمایه سود منست
سین همه ی بود و نبود منست
شین تو در خاطره شوق آورد

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:31 PM ] [ یه دوست ] [ ]

نیمه شبی ...

 

تقدیم به سفیدی چشم سیاه تو

ای خانه ام خراب نخستین نگاه تو

صدبارگفته بودم واین بار آخر است

تکرار اثرنکرده که تکرار اخر است

یک شب نشد که بامن بیچاره سر کنی

با یک نگاه داغ مرا تازه تر کنی

ای آشنای از همه عالم غریب تر

با دشمنان هم ازمن عاشق عجیب تر

ای عشق در نگاه توتکرار اشتباه

عاشق شدن به تو اسان ترین گناه

طوفان زهر کاین بلا بس نمی کنی

تندیس نازوکبوریا بس نمیکنی

حالا که خوب بر خر شیطان سواره ای

بارفتن این پیاده ببینم چه کاره ای؟

من می روم که خواب تو اسوده تر شود

دستت به خون ناحقی الوده تر شود

تا باورت شود که همه هستی منی

وقتی تورا نداشته باشم چه بودنی

من را به گور خاطره ها بسپر و برو

این حجم زهر را به خدا بسپر و برو

فردا هم از کنار مزارم گذر نکن

در زیر خاک جسم مرا در به در نکن

بدرود ای همیشه بهار،ای همیشه شاد

یک روز زندگیت مثل من مباد

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:31 PM ] [ یه دوست ] [ ]

تقدیم به ...

 

تقدیم به سفیدی چشم سیاه تو
ای خانه ام خراب نخستین نگاه تو
صدبارگفته بودم واین بار آخر است
تکرار اثرنکرده که تکرار اخر است
یک شب نشد که بامن بیچاره سر کنی
با یک نگاه داغ مرا تازه تر کنی
ای آشنای از همه عالم غریب تر
با دشمنان هم ازمن عاشق عجیب تر
ای عشق در نگاه توتکرار اشتباه
عاشق شدن به تو اسان ترین گناه
طوفان زهر کاین بلا بس نمی کنی
تندیس نازوکبوریا بس نمیکنی
حالا که خوب بر خر شیطان سواره ای
بارفتن این پیاده ببینم چه کاره ای؟
من می روم که خواب تو اسوده تر شود
دستت به خون ناحقی الوده تر شود
تا باورت شود که همه هستی منی
وقتی تورا نداشته باشم چه بودنی
من را به گور خاطره ها بسپر و برو
این حجم زهر را به خدا بسپر و برو
فردا هم از کنار مزارم گذر نکن
در زیر خاک جسم مرا در به در نکن
بدرود ای همیشه بهار،ای همیشه شاد

یک روز زندگیت مثل من مباد

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:31 PM ] [ یه دوست ] [ ]

همیشه ...

 

همیشه غمگین ترین ورنجورترین لحظه ی زندگی آدم

توسط کسی ساخته می شود

که شیرین ترین و به یاد ماندنی ترین لحظه ی زندگی را

برایت ساخته است.

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:26 PM ] [ یه دوست ] [ ]

هرگز...

 

هرگز چشمانت را برای کسی که معنی چشم هایت را نمی فهمد گریان نکن... .

 

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:26 PM ] [ یه دوست ] [ ]

دوستت دارم ...

 

 

 

ازتوکه دورمی شوم تمام قلبم رادرکنارت می گذارم

تا همیشه در یادت بماند دوستت دارم.

اما پاهایم برای رفتن آنقدرسنگینند

که تنها اتاق اشکهایم عبورکُند دقایق دلهره را می فهمد

و تو نمی دانی که در پایان هردیدار چه قدرلحظه شماربازگشت توام... .

 

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:23 PM ] [ یه دوست ] [ ]

تورادارم ...

دلم خوش است که عمری به پای گل خارم

مباد آن که برون افکنی زگلزارم

چگونه  یار بخوانم تورا که می بینم

تو خوبتر زگل هستی و من کم از خارم

به چشم پادشاهان ناز می کند پایم

که خاک راه غلامان حضرت یارم

به حشر هم که برانی مرا ز خویش

از اینکه نام تو بردم بدهکارم

پراز توام به تهیدستی ام نگاه مکن

مگو که هیچ ندارم ببین تورا دارم

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:48 PM ] [ یه دوست ] [ ]

گلچین ابیات حافظ

 

گلچین ابیات حافظ

 

ای شاهد قدسی که کشد بند  نقابت

وی مرغ بهشتی که دهد دانه وآبت

**********

عقل اگر داند که دل دربند زنجیرش خوش است

عا قلان دیوا نه گرد ند از پی زنجیر ما

**********

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال ره گم کند مسکین غریب

**********

ای نسیم سحر آرام گه یار کجاست؟

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟

**********

خیال روی تو در هرطریق همره ماست

نسیم موی تو پیوند جان اگه ماست

**********

شیدا از ان شدمخ که نگارم چو ماه نو

ابرو نمود وجلوه گری کرد ورو ببست

**********

آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می زند

قوت جان حافظش در خنده ی زیر لب است

**********

یک قصه بیش نیست وین عجب

کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

**********

غرض زمسجد ومیخانه وصال شماست

جز این خیال ندارم خدا گواه است

**********

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

**********

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

**********

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمریست که عمرم همه درکار دعا رفت

**********

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

**********

ز ا ن یار دلنوازم شکریست با شکایت

گرنکته دان عشقی بشنو تواین حکایت...

**********

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد

**********

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشق روی گل با ما چه ها کرد

**********

شب تنهاییم در وصل جان بود

خیالش لطف ها ی بیکران کرد

**********

در ازل پرتو یحسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد وآتش به همه عالم زد

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ 3:10 PM ] [ یه دوست ] [ ]