گلچین ابیات حافظ
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
وی مرغ بهشتی که دهد دانه وآبت
**********
عقل اگر داند که دل دربند زنجیرش خوش است
عا قلان دیوا نه گرد ند از پی زنجیر ما
**********
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال ره گم کند مسکین غریب
**********
ای نسیم سحر آرام گه یار کجاست؟
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟
**********
خیال روی تو در هرطریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان اگه ماست
**********
شیدا از ان شدمخ که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود وجلوه گری کرد ورو ببست
**********
آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می زند
قوت جان حافظش در خنده ی زیر لب است
**********
یک قصه بیش نیست وین عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
**********
غرض زمسجد ومیخانه وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه است
**********
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
**********
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
**********
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه درکار دعا رفت
**********
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
**********
ز ا ن یار دلنوازم شکریست با شکایت
گرنکته دان عشقی بشنو تواین حکایت...
**********
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
**********
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه ها کرد
**********
شب تنهاییم در وصل جان بود
خیالش لطف ها ی بیکران کرد
**********
در ازل پرتو یحسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد وآتش به همه عالم زد